دل از گیتی وفاجویی ندارد


دل از گیتی وفاجویی ندارد

دل از گیتی وفاجویی ندارد


دل از گیتی وفاجویی ندارد

دل از گیتی وفاجویی ندارد


دل از گیتی وفاجویی ندارد

دل از گیتی وفاجویی ندارد


که گیتی از وفا بویی ندارد

که گیتی از وفا بویی ندارد
که گیتی از وفا بویی ندارد
که گیتی از وفا بویی ندارد
که گیتی از وفا بویی ندارد
که گیتی از وفا بویی ندارد
که گیتی از وفا بویی ندارد
به دل جویان ندارد طالع ایام
به دل جویان ندارد طالع ایام
به دل جویان ندارد طالع ایام
به دل جویان ندارد طالع ایام
به دل جویان ندارد طالع ایام
به دل جویان ندارد طالع ایام
به دل جویان ندارد طالع ایام
چه دارد پس که دل جویی ندارد
چه دارد پس که دل جویی ندارد
چه دارد پس که دل جویی ندارد
چه دارد پس که دل جویی ندارد
چه دارد پس که دل جویی ندارد
چه دارد پس که دل جویی ندارد
چه دارد پس که دل جویی ندارد
وفا از شهربند عهد رسته است
وفا از شهربند عهد رسته است
وفا از شهربند عهد رسته است
وفا از شهربند عهد رسته است
وفا از شهربند عهد رسته است
وفا از شهربند عهد رسته است
وفا از شهربند عهد رسته است
که اینجا خانه در کویی ندارد
که اینجا خانه در کویی ندارد
که اینجا خانه در کویی ندارد
که اینجا خانه در کویی ندارد
که اینجا خانه در کویی ندارد
که اینجا خانه در کویی ندارد
که اینجا خانه در کویی ندارد
سلامت نزد ما دور از شما مرد
سلامت نزد ما دور از شما مرد
سلامت نزد ما دور از شما مرد
سلامت نزد ما دور از شما مرد
سلامت نزد ما دور از شما مرد
سلامت نزد ما دور از شما مرد
سلامت نزد ما دور از شما مرد
دریغا مرثیت گویی ندارد
دریغا مرثیت گویی ندارد
دریغا مرثیت گویی ندارد
دریغا مرثیت گویی ندارد
دریغا مرثیت گویی ندارد
دریغا مرثیت گویی ندارد
دریغا مرثیت گویی ندارد
جهان را معنی آدم به جای است
جهان را معنی آدم به جای است
جهان را معنی آدم به جای است
جهان را معنی آدم به جای است
جهان را معنی آدم به جای است
جهان را معنی آدم به جای است
جهان را معنی آدم به جای است
چه حاصل آدمی خویی ندارد
چه حاصل آدمی خویی ندارد
چه حاصل آدمی خویی ندارد
چه حاصل آدمی خویی ندارد
چه حاصل آدمی خویی ندارد
چه حاصل آدمی خویی ندارد
چه حاصل آدمی خویی ندارد
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل
اگر صد گنج زر دارد چه حاصل
که سختن را ترازویی ندارد
که سختن را ترازویی ندارد
که سختن را ترازویی ندارد
که سختن را ترازویی ندارد
که سختن را ترازویی ندارد
که سختن را ترازویی ندارد
که سختن را ترازویی ندارد
مکش چندین کمان بر صید گیتی
مکش چندین کمان بر صید گیتی
مکش چندین کمان بر صید گیتی
مکش چندین کمان بر صید گیتی
مکش چندین کمان بر صید گیتی
مکش چندین کمان بر صید گیتی
مکش چندین کمان بر صید گیتی
که چندان چرب پهلویی ندارد
که چندان چرب پهلویی ندارد
که چندان چرب پهلویی ندارد
که چندان چرب پهلویی ندارد
که چندان چرب پهلویی ندارد
که چندان چرب پهلویی ندارد
که چندان چرب پهلویی ندارد
نشاید شاهدی را کرم پیله
نشاید شاهدی را کرم پیله
نشاید شاهدی را کرم پیله
نشاید شاهدی را کرم پیله
نشاید شاهدی را کرم پیله
نشاید شاهدی را کرم پیله
نشاید شاهدی را کرم پیله
که بیش از چشم و ابرویی ندارد
که بیش از چشم و ابرویی ندارد
که بیش از چشم و ابرویی ندارد
که بیش از چشم و ابرویی ندارد
که بیش از چشم و ابرویی ندارد
که بیش از چشم و ابرویی ندارد
که بیش از چشم و ابرویی ندارد
چه بینی از عروسان بربری ناز
چه بینی از عروسان بربری ناز
چه بینی از عروسان بربری ناز
چه بینی از عروسان بربری ناز
چه بینی از عروسان بربری ناز
چه بینی از عروسان بربری ناز
چه بینی از عروسان بربری ناز
که الا فرق و گیسویی ندارد
که الا فرق و گیسویی ندارد
که الا فرق و گیسویی ندارد
که الا فرق و گیسویی ندارد
که الا فرق و گیسویی ندارد
که الا فرق و گیسویی ندارد
که الا فرق و گیسویی ندارد
بنازد بر جهان خاقانی ایراک
بنازد بر جهان خاقانی ایراک
بنازد بر جهان خاقانی ایراک
بنازد بر جهان خاقانی ایراک
بنازد بر جهان خاقانی ایراک
بنازد بر جهان خاقانی ایراک
بنازد بر جهان خاقانی ایراک
جهان امروز چون اویی ندارد
جهان امروز چون اویی ندارد
جهان امروز چون اویی ندارد
جهان امروز چون اویی ندارد
جهان امروز چون اویی ندارد
جهان امروز چون اویی ندارد
جهان امروز چون اویی ندارد
از آن در عدهٔ عزلت نشسته است
از آن در عدهٔ عزلت نشسته است
از آن در عدهٔ عزلت نشسته است
از آن در عدهٔ عزلت نشسته است
از آن در عدهٔ عزلت نشسته است
از آن در عدهٔ عزلت نشسته است
از آن در عدهٔ عزلت نشسته است
که از زن سیرتان شویی ندارد
که از زن سیرتان شویی ندارد
که از زن سیرتان شویی ندارد
که از زن سیرتان شویی ندارد
که از زن سیرتان شویی ندارد
که از زن سیرتان شویی ندارد
که از زن سیرتان شویی ندارد
که از سنجاب شب تا قاقم روز
که از سنجاب شب تا قاقم روز
که از سنجاب شب تا قاقم روز
که از سنجاب شب تا قاقم روز
که از سنجاب شب تا قاقم روز
که از سنجاب شب تا قاقم روز
که از سنجاب شب تا قاقم روز
دواج همتش مویی ندارد
دواج همتش مویی ندارد
دواج همتش مویی ندارد
دواج همتش مویی ندارد
دواج همتش مویی ندارد
دواج همتش مویی ندارد
دواج همتش مویی ندارد
دل خاقانی این زخم فلک راست
دل خاقانی این زخم فلک راست
دل خاقانی این زخم فلک راست
دل خاقانی این زخم فلک راست
دل خاقانی این زخم فلک راست
دل خاقانی این زخم فلک راست
دل خاقانی این زخم فلک راست
که آن چوگان جز این گویی ندارد
که آن چوگان جز این گویی ندارد
که آن چوگان جز این گویی ندارد
که آن چوگان جز این گویی ندارد
که آن چوگان جز این گویی ندارد
که آن چوگان جز این گویی ندارد
که آن چوگان جز این گویی ندارد